50 سال پیش اجنه و شیاطین وارد روستایی به نام کور عباسلو می شوند و دختران آن روستا را تسخیر و به عروسی خود در می آوردند. مردم روستا تلاش های زیادی نمودند تا دختران خود را نجات داده و از تسخیر اجنه وشیاطین رها سازند ولی ناکام ماندند، برای اخراج  اجنه و شیاطین از روستا و نجات دختران روستا  طلسمی لازم بود که یکی از اهالی روستا توانست آن را بدست آورد ولی اجنه دریافتند و او را کشتند.

بازیکنان ناخودآگاه وارد این روستا شده و در این روستا گم می شوند. تنها راه خروج و نجات آن ها، یافتن این طلسم در روستا و جن گیری و نجات دختر کدخدای روستاست . . .